ایلیاجونایلیاجون، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

مهمون ناخونده

مـــهــنــدس بـــازی

1398/10/11 22:53
166 بازدید
اشتراک گذاری

جونم بگه از مهندس کوچولوی مامان که همچنان و هر روز با بازی با جعبه آچار بابایی و باز و بسته کردن پیچ و مهره و بقول خودش تعمیرات روزگار میگذرونه. امروز صبح زود که چه عرض کنم کله سحر هوا گرگ و میش بود که بیدار شد برای رفع تشنگیش اما دیگه خوابش نبرد که نبرد. هرچی مامان خودش رو زد به خواب و هی غر زد که پسرجان، جان مادرت بگیر بخواب دید نخیییییر تعمیرکار سحرخیز میخواد کارشو شروع کنه و سروصدا و تلق تولوق راه بندازه یه چیزی شبیه بازار مسگرا
دستیار بیچاره هم که من باشم باید برم جعبه آچار و وسیله ای که قراره درستش کنه کول کنم بذارم دم دستشون مبادا کارمو دیر انجام بدم
بعدم میفرمایند؛ اینا رو بذار زود برو برام یه صبحونه آماده کن بخورم
نمیدونم پسر زاییدم که عصای دستم باشه یا کنیزیشو بکنم
البته همین که بعد از کاری که براش انجام میدی اینقدر تشکر میکنه که آدم شرمنده میشه از غر زدن، ارزش همه بیخواب شدنها و کار کردنها رو داره ...
خدایا شکرت که دارمش، همیشه حافظش باش


استارت کار قبل از ۷صبح

 


 

 


اینم آموزش اندازه گیری به پسرعموی دوساله، نام اسباب بازی ؛ دریل

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)