اولــیـن عکس پرســنـــلـــی

سلام به مرد کوچیک مادر.
از ماجرای گرفتن یه دونه عکس سه در چهار بگم برات که بخاطر بدقلقی جنابعالی دقیقا چهار پنج ماه طول کشید.
از آذرماه که سه ساله شدی الزاما دفترچه بیمه ات باید عکسدار میشد . موقع تمدید دفترچه هامون فقط دفترچه شما اونجا موند و معطل یک عکس پرسنلی بود.
اولین بار اول دی ماه بود که بردمت آتلیه اما با هیچ وعده وعید و به هیچ طریقی نتونستیم قانعت کنیم که روی صندلی بشینی یا حتی ایستادنی یه عکس ازت بندازن و بیخیالش شدیم.
دفعه دوم بعد از عید نوروز یعنی اوایل فروردین امسال بود که باز رفتیم آتلیه. آخه دفعه اول النا باهامون نبود و گفتیم این سری با وجود خواهری حتما اون اخم و تخمها رو میذاری کنار .
اما نخیر ... باز همون آش بود و همون کاسه.
با اونهمه آماده سازی قبلی نه با وعده خانه بازی نه بستنی و خوراکیهای مورد علاقه ات حاضر نشدی عکاس ازت عکس بندازه . البته قبل از رفتن عکسهای اسپورت روی دیوار خونه مون رو نشون دادی و گفتی؛ "من دوست دارم اینطوری عکس بگیرم."
راست میگفتی آخه چند باری که واسه عکس اسپورت آتلیه بردمت هیچ مشکلی نداشتی و هر کاری که عکاس میگفت دقیق و ماهرانه انجام میدادی عزیز دلم. اما از عکس پرسنلی که باید خشک و رسمی و بدون ژست به دوربین نگاه میکردی خوشت نمیومد.
خلاصه وقتی دیدیم حریفت نمیشیم قرار شد تو خونه ازت یه عکس تمام چهره با موبایل بگیریم و ببریم واسه چاپ البته درصورت امکان. که اونم نتونستم از پسش بر بیام.
تا اینکه جمعه گذشته که خونه خاله فرح بودیم قرار شد دخترخاله که در حال گذروندن کلاس عکاسیه با دوربینش ازت عکس بگیره. اولش مژده کلی باهات صحبت کرد و راحت قبول کردی چند بار ازت پرسید "ایلیاجون وقت چیه ؟ گفتی وقت عکاسی"
اما همین که کارش رو شروع کرد دوز و کلک گلپسری شروع شد؛
"مامان دندونم میخاره
مامان پام درد میکنه
مامان دستم زخم شده
مامان خستمه "
وای که چقدر سوژه خنده شد عکسات تا بالاخره مژده تونست تنها عکسی که بدون اخم ازت ثبت شد رو با کلی ادیت درست درمونش کنه تا امروز ببرمش واسه چاپ.
من فدای اون اخمات شم که از نگاه کردنت سیر نمیشم.
و اما عملیات عکس پرسنلی گلپسری با اعمال شاقه ؛

️️️️️️️️
می‌خواهمت
که خواستنی ‌تر ز هر کسی؛
کو واژه‌ای
که ساده‌تر از اين بيان کنم . . .







️️️️️️️️



آخه من نباید اینو یه لقمه چپش کنم؟؟الهی مامان فدات شه عشق من ️